Pages

Wednesday, August 10, 2011

درباره ريشه ايرانيان ساكن در غرب وطن، به مناسبت محاصره نينوا


 

تصوير آشوربانيپال
محاصره شهر نينوه (نينواNinua= Nineveh) پايتخت امپراتوري آشور Assur توسط نيروهاي نظامي ايران و بابل (مشتركا) از دهم آگوست سال 612 پيش از ميلاد آغاز شد. برخي از مورخان، اين تاريخ را روز سقوط نينوه و كشته شدن «سينشاريشكونSinsharishkun» پادشاه وقت آشور ذكر كرده اند كه مورخان ديگر سقوط شهر را دهم دسامبر اين سال و در پي يك محاصره چهار ماهه نوشته اند. بعضي مورخان نيز نوشته اند كه محاصره از ماه مه سال 612 پيش از ميلاد آغاز و تا ژوئيه كه شهر سقوط كرد ادامه داشت. اين اختلاف تاريخ نتيجه محاسبات متفاوت تقويمي است. شرح سقوط شهر را مورخ بابلي آن زمان نوشته و كتيبه آن موجود است و در موزه بريتانيا در لندن نگهداري مي شود. سينشاريشكون پسر آشوربانيپالAssurbanipal بود كه در قصر خود كشته شد. برخي از مورخان نوشته اند كه هنگام سقوط شهر خودكشي كرد. وي 11 سال حكومت كرده بود.
    
کتيبه شرح سقوط نينوا
در پي تصرف نينوا، نيروهاي فاتح اين شهر را با خاك يكسان ساختند و آشوري ها را به نقاط دور دست تبعيد كردند تا دولت آشور ديگري تشكيل نشود. نينوا كه اينك در دل و قسمتي از آن در حاشيه شهر موصل قرار گرفته در ساحل شرقي دجله و نزديك به كوههاي زاگرس ساخته شده بود و سالها از آنجا بر منطقه وسيعي تا مديترانه و از سوي ديگر تا قفقاز و آناتولي حكومت مي شد. از خصوصيات دولت آشور ظلم و استثمار نسبت به ملل ديگر و به بردگي گرفتن افراد آنها و به بيگاري گماردنشان بود تا براي آشوري ها ثروت توليد كنند. آشوري ها درعين حال در هنر و خط و ثبت تاريخ و رويدادها پيشرفته بودند.
     ايرانيان ساكن غرب فلات ايران بيش از ساير ملل از آشوري ها آسيب ديده بودند كه سرانجام با بابلي ها متحد شدند و ريشه آشوري ها را بركندند. مورخان يونان قديم ايرانيان ساكن غرب فلات ايران را «ماد» نوشته اند ولي برخي از آنان از جمله هرودوت در اين زمينه توضيح بيشتري داده و نوشته اند كه اين مردم كه همانند پارسيان به زبان اوستايي و سكاييSaka (سيتي ـ سغدي يا تاجيكي) سخن مي گويند خودشان را آريزانتيArizanti (آريايي) مي نامند. علاوه بر زبان ـ لباسها، تجهيزات و ابزارها، عادات و رسوم و آيين آنان نيز با پارس ها و ساير اقوام ايراني يكسان است. ايرانيان ساكن غرب فلات ايران (از ري تا اران ودرجهت جنوب غربي تا ايلام) شهرهاي بزرگي براي خود ساخته اند از جمله اكباتانا (همدان) و راگائه (ري) كه اكباتانا را پايتخت قرار داده بودند. طبق نوشته تاريخ نگاران عهد باستان، اين مردمان پيرو آيين زرتشت بوده و گويا زرتشت (متولد شمالشرقي ايران) ترويج آيين خود را از گوشه اي از منطقه مادنشين(آذربايجان و كردستان) آغاز كرده بود. نخستين پادشاه ايرانيان غرب كشور ( به قول يوناني ها: مادهاMedes) دايوكو Daiukku بود. نخستين دولت ايرانيان (دولت مستقر در همدان) پس از غلبه بر آشوريان، در همان سال (612 پيش از ميلاد) به اورارتو (ارمنستان) حمله برد و آنجا را ضميمه قلمرو خود كرد و از همان زمان تا جنگهاي ايران و روسيه در سه دهه اول قرن نوزدهم، ارمنستان عمدتا تحت الحمايه ايران بود.
     «استرابو» پدر علم جغرافيا در كتاب خود، «جغرافي» نوشته است كه ساكنان ايران ( كه او «آريانا» نوشته است) از سغديا (تاجيكستان امروز) تا باكتريا (بلخ ـ افغانستان) تا رود سند و خليج فارس و كوههاي زاگرس تا شرق آناتولي به يك زبان سخن مي گويند و آداب و فرهنگ و دين مشترك دارند، ريشه اين قوم از سغديا (تاجيكستان امروز) است و مثل اين است كه از آغاز هم خدايان متعدد نداشته بودند (بت پرست نبودند)، مردمي باهوش و مهربان و در عين حال مبارز و دقيق هستند.
     زبانشناسنان بر پايه نوشته هاي هرودوت و استرابو و بررسي هاي محلي و خواندن سنگنبشته هاي ايران و سفال نوشته هاي آشوري و ... به اين نتيجه رسيده اند كه ايرانيان همواره زبان مشترك داشته و هجوم هاي پس از قرن هفتم (اعراب و سپس اقوام تركيك و مغول) باعث باقي ماندن واژه هاي فاتحين در مناطقي از ايران شده است به همان گونه كه آثار زبان رومي ها (لاتين) در اروپاي غربي و زبان فرانسه در انگلستان باقي مانده است ولي ايرانيان هرگز زبان نياكان را از دست نداده اند. براي مثال واژه وزرك (بزرگ)، از سه هزار سال پيش باقي مانده و كردها همان را بكار مي برند كه ريشه اش وزراكا بود. يا واژه باستاني (آريايي) «پارادايادا» به معناي باغ بهشت كه در ايران تبديل به پرديس و فردوس و در زبان انگليسي پارادايز شده است. شاياتيا = شاه، كپال = سفال كه در انگليسي «كلي» تلفظ مي شود، سپاكا = سگ و .... آزمايش هاي DNA هم که داراي دقت کامل است و از اواخر قرن بيستم درجهان مبناي تعيين وراثت قرار گرفته است ثابت کرده است که نود درصد نفوس ايرانزمين از يک نژاد واحد هستند و ده درصد ديگر هم مخلوط. طبق نظر دانشمندان و ازجمله "وبر آلماني"، زبان به تنهايي عامل مليت نيست زيرا که هم اکنون بسياري از کشورهاي آفريقايي از جمله غنا و کنيا به زبان انگليسي سخن مي گويند و يا همه نفوس آمريکاي لاتين اسپانيايي زبانند و مهاجران به کانادا، استراليا و ايالات متحده مجبور به يادگرفتن زبان انگليسي شده اند حال آنکه از نژادهای مختلف هستند و داراي فرهنگ خاص خود.

No comments:

Post a Comment