تصوير آشوربانيپال |
کتيبه شرح سقوط نينوا |
ايرانيان ساكن غرب فلات ايران بيش از ساير ملل از آشوري ها آسيب ديده بودند كه سرانجام با بابلي ها متحد شدند و ريشه آشوري ها را بركندند. مورخان يونان قديم ايرانيان ساكن غرب فلات ايران را «ماد» نوشته اند ولي برخي از آنان از جمله هرودوت در اين زمينه توضيح بيشتري داده و نوشته اند كه اين مردم كه همانند پارسيان به زبان اوستايي و سكاييSaka (سيتي ـ سغدي يا تاجيكي) سخن مي گويند خودشان را آريزانتيArizanti (آريايي) مي نامند. علاوه بر زبان ـ لباسها، تجهيزات و ابزارها، عادات و رسوم و آيين آنان نيز با پارس ها و ساير اقوام ايراني يكسان است. ايرانيان ساكن غرب فلات ايران (از ري تا اران ودرجهت جنوب غربي تا ايلام) شهرهاي بزرگي براي خود ساخته اند از جمله اكباتانا (همدان) و راگائه (ري) كه اكباتانا را پايتخت قرار داده بودند. طبق نوشته تاريخ نگاران عهد باستان، اين مردمان پيرو آيين زرتشت بوده و گويا زرتشت (متولد شمالشرقي ايران) ترويج آيين خود را از گوشه اي از منطقه مادنشين(آذربايجان و كردستان) آغاز كرده بود. نخستين پادشاه ايرانيان غرب كشور ( به قول يوناني ها: مادهاMedes) دايوكو Daiukku بود. نخستين دولت ايرانيان (دولت مستقر در همدان) پس از غلبه بر آشوريان، در همان سال (612 پيش از ميلاد) به اورارتو (ارمنستان) حمله برد و آنجا را ضميمه قلمرو خود كرد و از همان زمان تا جنگهاي ايران و روسيه در سه دهه اول قرن نوزدهم، ارمنستان عمدتا تحت الحمايه ايران بود.
«استرابو» پدر علم جغرافيا در كتاب خود، «جغرافي» نوشته است كه ساكنان ايران ( كه او «آريانا» نوشته است) از سغديا (تاجيكستان امروز) تا باكتريا (بلخ ـ افغانستان) تا رود سند و خليج فارس و كوههاي زاگرس تا شرق آناتولي به يك زبان سخن مي گويند و آداب و فرهنگ و دين مشترك دارند، ريشه اين قوم از سغديا (تاجيكستان امروز) است و مثل اين است كه از آغاز هم خدايان متعدد نداشته بودند (بت پرست نبودند)، مردمي باهوش و مهربان و در عين حال مبارز و دقيق هستند.
زبانشناسنان بر پايه نوشته هاي هرودوت و استرابو و بررسي هاي محلي و خواندن سنگنبشته هاي ايران و سفال نوشته هاي آشوري و ... به اين نتيجه رسيده اند كه ايرانيان همواره زبان مشترك داشته و هجوم هاي پس از قرن هفتم (اعراب و سپس اقوام تركيك و مغول) باعث باقي ماندن واژه هاي فاتحين در مناطقي از ايران شده است به همان گونه كه آثار زبان رومي ها (لاتين) در اروپاي غربي و زبان فرانسه در انگلستان باقي مانده است ولي ايرانيان هرگز زبان نياكان را از دست نداده اند. براي مثال واژه وزرك (بزرگ)، از سه هزار سال پيش باقي مانده و كردها همان را بكار مي برند كه ريشه اش وزراكا بود. يا واژه باستاني (آريايي) «پارادايادا» به معناي باغ بهشت كه در ايران تبديل به پرديس و فردوس و در زبان انگليسي پارادايز شده است. شاياتيا = شاه، كپال = سفال كه در انگليسي «كلي» تلفظ مي شود، سپاكا = سگ و .... آزمايش هاي DNA هم که داراي دقت کامل است و از اواخر قرن بيستم درجهان مبناي تعيين وراثت قرار گرفته است ثابت کرده است که نود درصد نفوس ايرانزمين از يک نژاد واحد هستند و ده درصد ديگر هم مخلوط. طبق نظر دانشمندان و ازجمله "وبر آلماني"، زبان به تنهايي عامل مليت نيست زيرا که هم اکنون بسياري از کشورهاي آفريقايي از جمله غنا و کنيا به زبان انگليسي سخن مي گويند و يا همه نفوس آمريکاي لاتين اسپانيايي زبانند و مهاجران به کانادا، استراليا و ايالات متحده مجبور به يادگرفتن زبان انگليسي شده اند حال آنکه از نژادهای مختلف هستند و داراي فرهنگ خاص خود.
No comments:
Post a Comment